سلام ای رویا های تازه .سلام ای آرزو های پر آوازه .سلام ای حسرتهای تکراری
سلام ای خواب و خیالهای بهاری .سلام ای چشمهای اشک آلود
سلام ای غصه های بود نبود .سلام ای سکوت و صدا وسرود
من از پشت کویر مشهور آمده ام من از پیش هزار دریای مواج آمده ام
من مشقهای کورکی ام را بی کم وکاست نو شته ام
من از ستاره ها روشن ترم
من پر از بال و پرم اما از تو کمترم دستهایم را بگیر
کلمه هایم را از سیاهی بی کرانه نجات بده
اجازه بده ترانه ای عاشقانه بخوانم برایت در این خشکسالی عشق
من میدانم نام یار با چه حرفی آغاز می شود من می دانم سنگ
چه خوابهایی می بیند و خیابان از درد چه پیچ تابی می خورد
من نمی توانم کلمات را به حال خود بگذارم و بی کلمه روزگار را بگذرانم
من نمی توانم وقتی که وجودم از عشق تو لبریز ست مهر سکوت بر لبانم بزنم
نظرات شما عزیزان: